دانش آموز جدید پارت ۳۰ ( آخر)
پارت۳۰
ا لحن شیطنت آمیزی گفت
=اووو...از خانم مین این حرفا بعیده...
از جلو آینه کنار رفتم و رفتم نزدیکش و درحالی که بهش نزدیک میشدم گفتم
_ ی چیزی بگم؟...فکر نمیکردم داستانم به اینجا ختم شه
= حاال که اینجا تمام شده...
دستش گرفتم و با حالت کیوت در عین حال فریبنده ای گفتم
_ یونگیاااا....نظرت چیه االن... باهم بریم به آسمونا؟
از اونجایی که اون بیشتر از من منتظر امشب بود، با همون لحن سرد و عاشقانه در عین حال
اربابانش که حاظرم جونمم بدم ولی این صدا و این لحظه رو ازم نگیرن، گفت
= اطاعت امر.... بانوی من
لباشو دقیقا همون طور که سه سال پیش روی لب هام گذاشت و بوسیدشون، به لب هام
رسون و عاشقانه تر از قبل به بازی گرفتشون
*اون مین یونگی بود...کسی که اگر برای چیزی ادعای مالیکیت
کنه...واقعاً مال اونه....کسی که االن مالک تمام وجود منه*
امیدوارم خوشتون اومده باشه😘🙂
فیک بعدی از نامجونه و امادست فالورا ۸۵۰ تا بشن میزارم😇💙
ا لحن شیطنت آمیزی گفت
=اووو...از خانم مین این حرفا بعیده...
از جلو آینه کنار رفتم و رفتم نزدیکش و درحالی که بهش نزدیک میشدم گفتم
_ ی چیزی بگم؟...فکر نمیکردم داستانم به اینجا ختم شه
= حاال که اینجا تمام شده...
دستش گرفتم و با حالت کیوت در عین حال فریبنده ای گفتم
_ یونگیاااا....نظرت چیه االن... باهم بریم به آسمونا؟
از اونجایی که اون بیشتر از من منتظر امشب بود، با همون لحن سرد و عاشقانه در عین حال
اربابانش که حاظرم جونمم بدم ولی این صدا و این لحظه رو ازم نگیرن، گفت
= اطاعت امر.... بانوی من
لباشو دقیقا همون طور که سه سال پیش روی لب هام گذاشت و بوسیدشون، به لب هام
رسون و عاشقانه تر از قبل به بازی گرفتشون
*اون مین یونگی بود...کسی که اگر برای چیزی ادعای مالیکیت
کنه...واقعاً مال اونه....کسی که االن مالک تمام وجود منه*
امیدوارم خوشتون اومده باشه😘🙂
فیک بعدی از نامجونه و امادست فالورا ۸۵۰ تا بشن میزارم😇💙
- ۹.۰k
- ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط